هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از عشق نافرجام، تنهایی و سوختن در آتش غم و اندوه است. شاعر از فاش شدن رازهایش، سوختن در آتش غم جانانه، و بی‌پناهی در میان کعبه و بتخانه سخن می‌گوید. همچنین، او از بی‌توجهی یاران و سوختن در غم غربت شکایت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه همراه با درد و رنج است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۷۴

دردا که فاش در غم جانانه سوختیم
در داغ و درد محرم و بیگانه سوختیم

گو شمع برفروز به بزم طرب که ما
بیرون در ز غیرت پروانه سوختیم

با خون صد شهید مقابل نهاده اند
عمری که ما به آتش افسانه سوختیم

کس راه گم نکرد که خضر رهی نیافت
ما در میان کعبه و بتخانه سوختیم

زان تشنه مانده ایم که از گرمی نفس
در دست صبر جرعه و پیمانه سوختیم

یاران همیشه در طرب و ما تمام عمر
کنج غمی گرفته و غریبانه سوختیم

یک بار دل ز ما، صنم آشنا نبرد
دایم به داغ مردم بیگانه سوختیم

نگشاید ار ز بستن زنار عقده ات
دانی که از چه سبحهٔ صد دانه سوختیم

عرفی به غیر شعلهٔ داغ جگر نبود
شمعی که ما به گوشهٔ کاشانه سوختیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.