هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دردها و رنجهای عشق میگوید و بیان میکند که چگونه عشق باعث رنج و نالههای او شده است. او از خارهای راه عشق و ناامیدیهایش سخن میگوید و حتی به مرگ خود اشاره میکند. در نهایت، عشق را متاعی در دست میداند که باعث بدنامی میشود، اما همچنان به دنبال معشوق میرود.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و رنجهای ناشی از عشق است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به مرگ و بدنامی میتواند برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۴۹۰
بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم
نالهٔ امروز را از ضعف فردا می کشم
خار خار راحتم ره می زند ای ساربان
گرم ران محمل که ناگه خاری از پا می کشم
چون به مرگ خود بمیرم رحم کن خونم بریز
کز شهیدان تو فردا سرزنشها می کشم
عشق را در کف متاعی بود، گفتم چیست، گفت
نیل بد نامیست بر روی زلیخا می کشم
تا مرا پا هست و خواهد بود، عرفی، سایه وش
خویشتن را از پی خوبان رعنا می کشم
نالهٔ امروز را از ضعف فردا می کشم
خار خار راحتم ره می زند ای ساربان
گرم ران محمل که ناگه خاری از پا می کشم
چون به مرگ خود بمیرم رحم کن خونم بریز
کز شهیدان تو فردا سرزنشها می کشم
عشق را در کف متاعی بود، گفتم چیست، گفت
نیل بد نامیست بر روی زلیخا می کشم
تا مرا پا هست و خواهد بود، عرفی، سایه وش
خویشتن را از پی خوبان رعنا می کشم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.