۳۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۷۲

عاشقا دو چَشم بُگْشا، چار جو در خود بِبین
جویِ آب و جویِ خَمْر و جویِ شیر و اَنْگَبین

عاشقا در خویش بِنْگَر، سُخْرهٔ مَردم مَشو
تا فُلان گوید چُنان و آن فُلان گوید چُنین

من غُلامِ آن گُلِ بینا که فارغ باشد او
کان فُلانَم خار خوانْد و آن فُلانَم یاسَمین

دیده بُگْشا، زین سِپَس با دیدهٔ مَردم مَرو
کان فُلانَت گَبْر گوید، وان فُلانَت مَردِ دین

ای خدا داده تو را چَشمِ بَصیرت از کَرَم
کَزْ خُمارَش سَجده آرَد شَهْپَرِ روحُ الْاَمین

چَشمِ نرگس را مَبَند و چَشمِ کَرکَس را مگیر
چَشمِ اوَّل را مَبَند و چَشمِ اَحْوَل را مَبین

عاشقانِ صورتی در صورتی اُفتاده اند
چون مگس کَزْ شَهْد اُفْتَد در طَغارِ دوغگین

شاد باش ای عشق بازِ ذوالْجَلالِ سَرمَدی
با چُنان پَرها چه غَم باشد تو را از آب و طین

گَر‌ هَمی‌خواهی که جِبْریلَت شود بَنده، بُرو
سَجده‌یی کُن پیشِ آدم زود ای دیوِ لَعین

بادیه‌‌یْ خونْ خوار اگر واقِف شُدی از کعبه ام
هر طَرَف گُلْشَن نمودی، هر طَرَف ماءِ مَعین

ای به نَظّاره‌‌یْ بَد و نیکِ کَسان درمانده
چون بدین راضی شُدی؟ یارَب تو را بادا مُعین

چون اَمانَت‌‌های حَق را آسْمان طاقَت نداشت
شَمسِ تبریزی چگونه گُسْتریدَش در زمین؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.