۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵

عالمی غرقند در سیلاب ما
تشنگان دانند قدر آب ما

آفتابی رو نماید روشن است
زاهدی از کجا و ما ز کجا

خوش خیالی می‌نماید روز و شب
با خدائیم با خدا به خدا

حکم میخانه به ما بخشیده است
گر چه هستیم مبتلای بلا

نسبت ما با رسول الله بود
خوشتر از درد دل کجا است دوا

در خرابات مغان گر بگذری
تا بیابی تو ذوق مستی ما

بر در سید مقامی یافتیم
فصل فضل او بُود در باب ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.