۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷

از کرم بنواخت ما را یار ما
لاجرم بالا گرفته کار ما

جان فروشانیم در بازار عشق
تن چه باشد در سر بازار ما

آب چشم ما به هر سو می رود
باز می گوید روان اسرار ما

منصب عالی اگر خواهی بیا
خاک ره شو بر در خمّار ما

از حباب و موج دریا آب جو
تا بیابی این همه آثار ما

جز یکی در هر دو عالم هست نیست
کس نکرد انکار بر اقرار ما

رند سرمستیم و با ساقی حریف
نعمت الله سید و سردار ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.