هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که از عشق و فداکاری در راه معشوق الهی سخن میگوید. شاعر از مخاطب میخواهد تا با بستن چشمهای ظاهری و گشودن چشم دل، به ملکوت دل راه یابد و با عشق، به پادشاهی عالم برسد. در این مسیر، از دردها و رنجها به عنوان نُقل و باده یاد میشود و از مخاطب دعوت میشود تا در بزم عشق حاضر شود.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعارههای پیچیده است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۴۹
بندهٔ ساقی ما شو تا شوی سلطان ما
جان فدا کن تا شوی جانان ما ای جان ما
چشم صورت بین ببند و دیدهٔ معنی گشا
تا ببینی بر سریر ملک دل سلطان ما
گر گدای عشق باشی پادشاه عالمی
حکم تو گردد روان گر می بری فرمان ما
از نم چشم و غم دل نُقل و باده می خوریم
الصلا گر عاشقی نزلی بخور از خوان ما
حال ما پیدا شود بر ساکنان صومعه
گر جمال خود نماید شاهد پنهان ما
همدم جامیم ساقی را حریف سرخوشیم
ذوق اگر داری طلب کن خدمت رندان ما
مجلس عشقست و سید عاشق و معشوق او
این چنین بزمی بیابی گر شوی مهمان ما
جان فدا کن تا شوی جانان ما ای جان ما
چشم صورت بین ببند و دیدهٔ معنی گشا
تا ببینی بر سریر ملک دل سلطان ما
گر گدای عشق باشی پادشاه عالمی
حکم تو گردد روان گر می بری فرمان ما
از نم چشم و غم دل نُقل و باده می خوریم
الصلا گر عاشقی نزلی بخور از خوان ما
حال ما پیدا شود بر ساکنان صومعه
گر جمال خود نماید شاهد پنهان ما
همدم جامیم ساقی را حریف سرخوشیم
ذوق اگر داری طلب کن خدمت رندان ما
مجلس عشقست و سید عاشق و معشوق او
این چنین بزمی بیابی گر شوی مهمان ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.