۲۸۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۳

نعمت الله است دایم با خدا
نعمت از الله کی باشد جدا

در دل و دیده ندیدم جز یکی
گرچه گردیدم بسی در دو سرا

میل ساحل کی کند بحری چو شد
غرقه در دریای بی پایان ما

ما نوا از بی نوائی یافتیم
گر نوا جوئی بجو از بینوا

از خدا بیگانه ای دیدیم نه
هر که باشد هست با او آشنا

سروری خواهی برآ بر دار عشق
کز سردار فنا یابی بقا

سید سرمست اگر جوئی حریف
خیز مستانه به میخانه درآ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.