۲۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۲

هر که آمد بر سر دار فنا
یابد از دار فنا دار بقا

خدمت منصور از آن سردار شد
ذوق سرداری اگر داری بیا

قل هو الله احد می خوان مدام
چون موحد در خلا و در ملا

ما درین دریا خوشی افتاده ایم
ما ز دریائیم و دریا عین ما

دردمندی را که باشد درد دل
دُرد درد دل بود او را دوا

بر در خلوتسرای می فروش
ساکنیم و فارغ از هر دو سرا

سیدیم و بندهٔ سلطان خود
ما جَمیم و جام ما گیتی نما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.