هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از نعمت الله ولی بیانگر وحدت وجود و بی‌زمانی و بی‌مکانی است. شاعر خود را بخشی از دریای بیکران هستی می‌داند و از مستی عرفانی و بینوایی معنوی سخن می‌گوید. او درد عشق را درمانگر می‌داند و از خرقه‌پوشی در طریقت عرفان یاد می‌کند. شعر با دعوت به می‌نوشی و رندی به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های شراب و مستی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین برخی اصطلاحات مانند "رند و مست" ممکن است برای مخاطبان جوان تر نامفهوم یا گمراه‌کننده باشد.

غزل شمارهٔ ۶۹

عین دریائیم و دریا عین ما
نیست ما را ابتدا و انتها

بر در میخانه مست افتاده ایم
خانهٔ ما خوشتر از هر دو سرا

بینوایان خوش نوائی یافتند
بینوا شو گر همی خوانی نوا

گفتهٔ مستانهٔ ما را بخوان
عاشقانه خوش سرودی می سرا

دردمندیم و دوا درد دلست
درد ما همدرد ما داند دوا

سر به پای خم می افتاده ایم
بی حجاب ای عاشق عارف بیا

در طریقت خرقه ای پوشیده ایم
دست ما و دامن آل عبا

نعمت الله ساقی و ما رند و مست
گو بیا یاری که دارد ذوق ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.