هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر حالتی از درد و رنج عمیق، همراه با احساس غربت و بیپناهی است. شاعر از غرق شدن در دریای بیپایان رنج سخن میگوید و تنها همدم خود را درد مشترک میداند. او از فنا و بقا، وجود و عدم فراتر رفته و به حالت رندی و سرمستی در کوی مغان رسیده است. نعمتالله نیز به عنوان نماد عشق و رهایی دعوت میشود.
رده سنی:
18+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی مانند فنا و بقا، وجود و عدم، و همچنین اشارات به میخانه و مستی، درک این شعر را برای مخاطبان جوانتر دشوار میکند. این محتوا برای کسانی مناسب است که از بلوغ فکری و شناختی لازم برای درک مفاهیم انتزاعی و عرفانی برخوردارند.
غزل شمارهٔ ۷۰
دردمندانیم و مانده بی دوا
همدم و همدرد ما هم درد ما
غرق در دریای بی پایان شدیم
غیر ما دیگر نباشد آشنا
آبرو جوئی بیا از ما بجو
تا بیابی آبروی ما ز ما
رو فنا شو تا بقا یابی ز عشق
بینوا شو تا ازو یابی نوا
بر در میخانه مست افتاده ایم
بی حجاب و فارغ از هر دو سرا
از وجود و از عدم آسوده ایم
باز رسته از فنا و از بقا
رند و سرمستیم در کوی مغان
نعمت الله گر همی جوئی بیا
همدم و همدرد ما هم درد ما
غرق در دریای بی پایان شدیم
غیر ما دیگر نباشد آشنا
آبرو جوئی بیا از ما بجو
تا بیابی آبروی ما ز ما
رو فنا شو تا بقا یابی ز عشق
بینوا شو تا ازو یابی نوا
بر در میخانه مست افتاده ایم
بی حجاب و فارغ از هر دو سرا
از وجود و از عدم آسوده ایم
باز رسته از فنا و از بقا
رند و سرمستیم در کوی مغان
نعمت الله گر همی جوئی بیا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.