هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از وحدت وجود، عشق الهی و مستی معنوی سخن میگوید. او با استفاده از نمادهایی مانند جام شراب، آب و برف، به بیان تجربههای عرفانی خود میپردازد و از دیدگاههای زاهدانه و علمی فاصله میگیرد. شاعر در نهایت به عشق بیحساب به معشوق الهی اشاره میکند.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعارههای پیچیدهای مانند مستی و شراب است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و شناخت ادبیات عرفانی دارد. همچنین، ممکن است برای مخاطبان جوانتر بدون راهنمایی مناسب، نامفهوم یا گمراهکننده باشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۰
چون بر آمد از دل جام آفتاب
نزد ما هر دو یکی شد برف و آب
مجمع البحرین جامست و شراب
این شراب و جام آبست و حباب
جام می بردست می گردم به ذوق
در خرابات مغان مست و خراب
کس نبیند از هزاران زهد و علم
آنچه من دیدم ز یک جام شراب
لوح محفوظ است ما را در نظر
خود که دارد این چنین ام الکتاب
اصل گُل آب است و فرع آب گل
اصل و فرعش دوست دارم چون گلاب
چون نیم هشیار بگذر از سرم
چون ندارم عقل بگذار احتساب
غرق دریائی و تشنه ای عجب
بر سر آبی و پنداری سراب
باده می نوشم مدام از جام عشق
در حضور سید خود بی حساب
نزد ما هر دو یکی شد برف و آب
مجمع البحرین جامست و شراب
این شراب و جام آبست و حباب
جام می بردست می گردم به ذوق
در خرابات مغان مست و خراب
کس نبیند از هزاران زهد و علم
آنچه من دیدم ز یک جام شراب
لوح محفوظ است ما را در نظر
خود که دارد این چنین ام الکتاب
اصل گُل آب است و فرع آب گل
اصل و فرعش دوست دارم چون گلاب
چون نیم هشیار بگذر از سرم
چون ندارم عقل بگذار احتساب
غرق دریائی و تشنه ای عجب
بر سر آبی و پنداری سراب
باده می نوشم مدام از جام عشق
در حضور سید خود بی حساب
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.