هوش مصنوعی:
این متن عرفانی از نعمت الله ولی، شاعر و عارف ایرانی، بیانگر وحدت وجود و عشق به معشوق حقیقی (خدا) است. شاعر با استفاده از نمادهایی مانند آفتاب، گل، آب و گلاب، به توصیف حالات عرفانی و اشراقی خود میپردازد و بر بیحجابی و مشاهدهٔ مستقیم حقیقت تأکید دارد. او از عقل و حسابگری گذر کرده و به مستی و خرابات (نماد جهان عرفان) پناه برده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از نمادهای پیچیده در این متن، درک آن را برای مخاطبان کمسنوسال دشوار میسازد. همچنین، برخی از اصطلاحات مانند 'خرابات' و 'مستی' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.
غزل شمارهٔ ۱۰۱
چون برآمد از دل جام آفتاب
نزد ما هر دو یکی برف است و آب
اصل گُل آبست و فرع آب گل
اصل و فرعش دوستدارم چون گلاب
چشم ما روشن بود از نور او
در نظر دارم از آن رو آفتاب
چون حجاب او نمی دانم جز او
روز و شب می بینم او را بی حجاب
حرفی از اسرار جد ما بود
معنی مجموعهٔ ام الکتاب
چون نیم هشیار بگذر از سرم
چون ندارم عقل بگذار احتساب
نعمت الله در خراباتش طلب
همدم جام می و مست وخراب
نزد ما هر دو یکی برف است و آب
اصل گُل آبست و فرع آب گل
اصل و فرعش دوستدارم چون گلاب
چشم ما روشن بود از نور او
در نظر دارم از آن رو آفتاب
چون حجاب او نمی دانم جز او
روز و شب می بینم او را بی حجاب
حرفی از اسرار جد ما بود
معنی مجموعهٔ ام الکتاب
چون نیم هشیار بگذر از سرم
چون ندارم عقل بگذار احتساب
نعمت الله در خراباتش طلب
همدم جام می و مست وخراب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.