هوش مصنوعی: این متن عرفانی از حافظ، شاعر بزرگ ایرانی، بیانگر عشق و مستی معنوی، وحدت وجود، و تسلیم در برابر عشق الهی است. شاعر خود را موجی از دریای بی‌کران هستی می‌داند و عشق را جان جهان معرفی می‌کند. او از مستی و بی‌خودی در راه عشق سخن می‌گوید و گنج حقیقی را در دل ویران جستجو می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند مستی و خرابات، درک این متن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند وحدت وجود نیاز به دانش پایه‌ای از فلسفه و عرفان اسلامی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۲۲

هفت دریا شبنمی از بحر بی‌ پایان ما است
جان عالم نفخهٔ ارواح آن جانان ما است

در خرابات مغان مستیم و جام می به دست
های و هوی عاشقان از نعرهٔ مستان ما است

موج دریائیم و عین ما و او هر دو یکی است
آبرو گر بایدت از ما بجو کان آن ما است

مدتی شد تا به جان فرمان سلطان می ‌بریم
این زمان سلطان ما فرمانبر فرمان ما ‌است

گنج اگر جوئی بیا کنج دل ویران بجو
ز انکه گنج کنت کنزاً در دل ویران ما است

سید مستان به صد جان دوست می ‌داریم ما
ز انکه رند سر خوش است و یاری از یاران ما است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.