هوش مصنوعی: این متن به عشق و رندی می‌پردازد و از میخانه به عنوان نمادی از جایگاه عاشقان یاد می‌کند. شاعر عشق را بی‌نشان می‌داند اما آن را در همه‌جا حاضر می‌بیند. او معتقد است که عشق روح زندگی است و همه‌ی عالم را زنده نگه می‌دارد. در نهایت، شاعر به دنبال نعمت‌الله می‌گردد که در دریای بی‌کران عشق غرق شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به میخانه و رندی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۴

میخانه سرای عاشقان است
رندی که چو ماست عاشق آن است

بستان و بنوش شادی ما
جامی که به از شراب جان است

از ما نکند کناره معشوق
با عاشق خویش در میان است

این دیده به نور اوست روشن
آن نور به عین ما عیان است

گفتم عشقش نشان ندارد
این نیز نشان بی نشان است

عالم همه زنده دل به عشق ‌اند
روحی است که در بدن روان است

ما را می جو ز نعمت‌الله
کو غرقهٔ بحر بی‌ کران است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.