هوش مصنوعی: این متن عرفانی از نعمت‌الله ولی، به مقایسه‌ی جسم و جان، خاک و آسمان می‌پردازد و عشق الهی را به عنوان نیروی محرکه‌ی جهان توصیف می‌کند. شاعر از رهایی از تعلقات دنیوی، مستی عشق، و رسیدن به خلوتگاه معنوی سخن می‌گوید و عاشقان را به بی‌خودی و نوشیدن درد عشق فرا می‌خواند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اصطلاحات مانند 'خرابات' و 'مستی' نیاز به پیش‌زمینه‌ی فرهنگی و ادبی دارند.

غزل شمارهٔ ۱۳۶

زمین جسم است و جانت آسمان است
که جانان کارساز این و آن است

تو پاکی ، صورت خاکی رها کن
که خلوت خانه ‌ات در ملک جان است

سرای صورت تو در بهشت است
مکان معنیت در لامکان است

در آ مستانه در کوی خرابات
که هشیاری خلاف عاشقان است

چو رندان دُرد درد عشق می‌ نوش
که دُرد درد او صاف روان است

دلم چون غنچه در خلوت مقیم است
اگر چه بلبل هر گلستان است

کناری کرد سید از دو عالم
و لیکن نعمت‌الله در میان است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.