۲۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۷

هر قطره‌ای از این بحر دریای بیکران است
در چشم ما نظر کن بنگر که عین آن است

هر آینه که بینی تمثال او نماید
آئینه این چنین بود تمثال آن چنان است

زنده ‌دلان عالم دارند حیاتی از وی
عالم تن است و او جان ، جان در بدن روان است

ما دیده‌ای که دیدیم روشن به نور او بود
بنگر که نور رویش بر چشم ما عیان است

در گوشهٔ خرابات بزم خوشی است ما را
بزمی چگونه بزمی فردوس جاودان است

معنی صورت او در این و آن نماید
دریاب کان معانی برتر از این بیان است

منشور نعمت‌الله بگرفت جمله عالم
توقیع آل سید بر حکم او نشان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.