هوش مصنوعی:
این متن عرفانی به مقام و جایگاه عاشقان و عارفان در مسیر عشق الهی میپردازد. شاعر بیان میکند که عاشقان در ملکوت جان ساکنند و عارفان به لامکان تعلق دارند. وی از درد دل و سوز درون سخن میگوید و اشاره میکند که راه عشق بینشان است و دوست (معشوق حقیقی) اگرچه از دیدگان پنهان است، اما در حقیقت آشکار است. در پایان، شاعر خود را پیرو سید نعمتالله دانسته و عشق به معشوق حقیقی را سرلوحه کار خود قرار داده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص ادبیات عرفانی ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. این متن更适合 افرادی که با مفاهیم عرفانی آشنایی نسبی دارند یا توانایی تحلیل متون پیچیده را دارند.
غزل شمارهٔ ۱۳۸
مقام عاشقان در ملک جان است
مکان عارفان در لامکان است
سرای می فروشان حقیقی
به خلوت خانهٔ اقلیم جان است
تو درد دل نمی دانی دوایش
دوای درد دل سوز روان است
نشان و نام را بگذار و می رو
که راه کوی عشقش بی نشان است
نهان است از همه عالم ولیکن
ز پیدائی عیان اندر عیان است
بیانی میکنم از صورت دوست
در این معنی معانی را بیان است
به دین سیدم چون نعمتالله
برآنم من که دلدارم بر آن است
مکان عارفان در لامکان است
سرای می فروشان حقیقی
به خلوت خانهٔ اقلیم جان است
تو درد دل نمی دانی دوایش
دوای درد دل سوز روان است
نشان و نام را بگذار و می رو
که راه کوی عشقش بی نشان است
نهان است از همه عالم ولیکن
ز پیدائی عیان اندر عیان است
بیانی میکنم از صورت دوست
در این معنی معانی را بیان است
به دین سیدم چون نعمتالله
برآنم من که دلدارم بر آن است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.