هوش مصنوعی: این متن به زیبایی‌های خیال، عشق، و مستی معنوی می‌پردازد. شاعر از عالم به عنوان نقش خیال یاد می‌کند و اسم اعظم را معنی حقیقی آن می‌داند. او از جام جهان‌نما، می، و عشق سخن می‌گوید و درد عشق را مرهم‌دار توصیف می‌کند. همچنین، به کرامت ساقی و رندان اشاره کرده و از همدمی با سید سرمست لذت می‌برد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و استعاری است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن نیاز دارد. همچنین، اشاره‌هایی به می و مستی دارد که برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است نیاز به توضیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۷

نقش خیال اوست که گویند عالم است
این صورتست و معنی آن اسم اعظم است

اسمی که هست جامع اسما به نزد ما
آن اسم اعظمست و بر اسما مقدمست

جام جهان نماست پر از می بیابگیر
شادی ما بنوش که جام می جم است

سردار عاشقان به سر دار پا نهاد
دعوی که می کند بر یاران مسلم است

خمخانه ایست پر می و ساقی ما کریم
رندان کم اند خواجه نگوئی که می کم است

از زخم عشق گرچه دلم ریش شد ولی
ناله نمی کنم که چنان ریش مرهم است

با جام می دمی چو بر آریم خوش بود
خاصه دمی که سید سرمست همدمست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.