۲۸۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۸

گر تو را عزم عالم قدم است
سر فدا کردن اولین قدم است

درد می نوش و درد دل میکش
زانکه این درد و آن دوا به همست

می خمخانه را گرانی نیست
رند سرمست باده نوش کم است

جرعه ای از می محبت او
خوشتر از صد هزار جام جمست

گر حضوری و خلوتی خواهی
بهترین مقامها عدم است

لطف او گر جفا کند با ما
او وفا می کند همه کرم است

می به شادی نعمت الله نوش
غم مخور خوش بزی چه جای غم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.