هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و معنوی است که از زبان مولانا جلالالدین بلخی بیان شده است. در این شعر، مفاهیمی مانند تحول روحانی، بهار معنوی، رستاخیز و زنده شدن روح، و ارتباط با خداوند مطرح شده است. شاعر از عناصر طبیعت مانند باد، درختان، و گلها برای بیان مفاهیم عمیق عرفانی استفاده کرده است. همچنین، اشارههایی به شخصیتهای مذهبی مانند جبرئیل، مریم، و محمد (ص) وجود دارد که بر جنبههای معنوی و دینی شعر تأکید میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از اشارات مذهبی و نمادین ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۱۹۹۰
جانِ حیوان که ندیدهست به جُز کاه و عَطَن
شُد زِ تَبدیلِ خدا، لایِقِ گُلْزارِ فِطَن
نوبَهاریست خدا را، جُز ازین فَصلِ بهار
که دَرو مُرده نَمانَد وَثَنیّ و نه وَثَن
زِ نَسیمَش شود آن جُغد بِهْ از بازِ سپید
بهتر از شیر شود از دَمِ او ماده زَغَن
زنده گشتند و پِیِ شُکر دَهان بُگْشادند
بوسهها مَست شدند از طَرَبِ بویِ دَهَن
دستِ دَستانِ صَبا لَخْلَخه را شورانید
تا بیاموخت به طِفْلانِ چَمَن، خُلْقِ حَسَن
جِبْرئیل است مَگَر باد و درختانْ مَریَم؟
دستْ بازی نِگَر آن سان که کُند شوهر و زن
ابر چون دید که در زیرِ تُتُقْ خوبانند
بَرفَشانید نِثارِ گُهَر و دُرِّ عَدَن
چون گُلِ سُرخ گریبان زِ طَرَب بِدْرانید
وَقتِ آن شُد که به یعقوب رَسَد پیراهَن
چون عَقیقِ یَمَنیِّ لبِ دِلْبَر خَندید
بویِ رَحْمان به مُحَمَّد رَسَد از سویِ یَمَن
چند گفتیم پَراکَنده، دلْ آرام نیافت
جُز بِدان جَعْدِ پَراکَندهٔ آن خوبِ زَمَن
شَمسِ تبریز بَرآ، تیغْ بِزَن چون خورشید
تیغِ خورشید دَهَد نور به جانِ چو مِجَن
شُد زِ تَبدیلِ خدا، لایِقِ گُلْزارِ فِطَن
نوبَهاریست خدا را، جُز ازین فَصلِ بهار
که دَرو مُرده نَمانَد وَثَنیّ و نه وَثَن
زِ نَسیمَش شود آن جُغد بِهْ از بازِ سپید
بهتر از شیر شود از دَمِ او ماده زَغَن
زنده گشتند و پِیِ شُکر دَهان بُگْشادند
بوسهها مَست شدند از طَرَبِ بویِ دَهَن
دستِ دَستانِ صَبا لَخْلَخه را شورانید
تا بیاموخت به طِفْلانِ چَمَن، خُلْقِ حَسَن
جِبْرئیل است مَگَر باد و درختانْ مَریَم؟
دستْ بازی نِگَر آن سان که کُند شوهر و زن
ابر چون دید که در زیرِ تُتُقْ خوبانند
بَرفَشانید نِثارِ گُهَر و دُرِّ عَدَن
چون گُلِ سُرخ گریبان زِ طَرَب بِدْرانید
وَقتِ آن شُد که به یعقوب رَسَد پیراهَن
چون عَقیقِ یَمَنیِّ لبِ دِلْبَر خَندید
بویِ رَحْمان به مُحَمَّد رَسَد از سویِ یَمَن
چند گفتیم پَراکَنده، دلْ آرام نیافت
جُز بِدان جَعْدِ پَراکَندهٔ آن خوبِ زَمَن
شَمسِ تبریز بَرآ، تیغْ بِزَن چون خورشید
تیغِ خورشید دَهَد نور به جانِ چو مِجَن
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.