هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از زبان عاشقی سرمست و مست بیان می‌شود که عشق به معشوق را منشأ همه خوشی‌ها و روشنایی‌های زندگی خود می‌داند. او از می‌و مستی، عشق و سودا سخن می‌گوید و معتقد است که عشق معشوق، آب حیات و نور عالم است. شاعر خود را بنده حضرت حق می‌داند و نعمت‌الله را سید یکتای دو عالم معرفی می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص صوفیانه مانند 'خرابات مغان' و 'جامع ذات و صفات' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و می‌نوشی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۳

ساقی سرمست رندان میر بی همتای ماست
گوشهٔ میخانهٔ او جنت المأوای ماست

ما درین دریای بی پایان خوشی افتاده ایم
آبروی عالمی ای یار از دریای ماست

چشم ما روشن به نور روی او باشد مدام
این چنین نور خوشی در دیدهٔ بینای ماست

در خرابات مغان مستیم و با رندان حریف
ذوق اگرداری بیا آنجا که آنجا جای ماست

گفتهٔ ما مرده ای گر بشنود زنده شود
گوئیا آب حیات از نطق جان افزای ماست

گفتم از بالای تو جانا بلائی می کشم
گفت خوش باشد بلای تو که از بالای ماست

در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد
مایهٔ سودای خلقی سرخوش از سودای ماست

اسم اعظم در همه عالم ظهور نور او است
جامع ذات و صفاتش این دل دانای ماست

از دل و جان بنده ای از بندگان حضرتیم
نعمت الله در دو عالم سید یکتای ماست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.