۲۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۸

ما ز دریائیم و دریا عین ماست
در میان ما دوئی آخر چراست

خط موهومست عالم سر به سر
خوش بخوان آن خط که آن خط عین ماست

آنچه ما داریم در هر دو جهان
در حقیقت ای عزیزان آن خداست

عشق او در دل نهان می دارمش
دُرد درد عشق او ما را دواست

همدم جامیم و با ساقی حریف
تا نپنداری که او از ما جداست

مجلس عشقست و ما مست وخراب
اینچنین بزمی ملوکانه کراست

نعمت الله تا غلام سید است
شاه عالم بر در او چون گداست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.