هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که درد عشق هم‌چون دارویی شفابخش است و تنها کسانی که این درد را چشیده‌اند، می‌توانند آن را درک کنند. او از عشق به عنوان نیرویی زنده‌کننده یاد می‌کند و تأکید دارد که بدون آن، زندگی معنایی ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۱۵

دوای درد دل ای یار دردست
بحمدالله که ما داریم در دست

بیا و دُردی دردش بماده
که صاف عاشقانش دُرد دردست

دلی کو کشتهٔ عشق است زنده است
کسی کو مردهٔ دردست مرده است

بدادم دین و دل دردش خریدم
چنین سودی بدین مایه که کرده است

مرا مهری است در خاطر که خورشید
بگرد سایهٔ چترش چه گرد است

اگر دردم نمی دانی نظر کن
سرشک سرخ بین و رخ که زرد است

کسی داند شفای درد سید
که جامی از شراب درد خورده است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.