هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق به یار، وطن و خداوند سخن می‌گوید. او از مکان‌های مختلف مانند الوند، تبریز، بلخ و سمرقند یاد می‌کند و از مفاهیمی مانند عشق، روح و بندگی صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و اشارات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۱۶

دل ما در هوای الوند است
در سر زلف یار دربند است

خواجه تبریزی است و در قره باع
شاه سروان امیر در بند است

یار بلخی ما ز تربت رفت
در کش خواجهٔ سمرقند است

سخن از روم و شام چون گوید
آن خجندی که ساکن جَند است

ترک سرمست و هندوی شیرین
آن یکی چون گل است و این قند است

گرچه آدم به جسم بود پدر
نزد خاتم به روح فرزند است

سید بزم عشق دانی کیست
آنکه او بندهٔ خداوند است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.