۲۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۰

از خرابات می رسم سرمست
فارغ از نیست ایمنم از هست

عین ما را به عین ما بیند
هرکه در بحر ما به ما پیوست

ننگ و نام نکو به دست آورد
آنکه از ننگ و نام خود وارست

دست من تا گرفت دست نگار
وه چه دستان که می کند زان دست

مرغ جانم برای دانهٔ خال
شده در دام زلف او پابست

عهد بستیم با سر زلفش
ما بر آنیم گرچه او بشکست

از سر کاینات برخیزد
هر که با سیدم دمی بنشست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.