۲۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۴

خواجه گر چه بود عمری بت پرست
حق تجلی کرد و از باطل برست

نعمت الله شاهدی دارد که او
چون خلیل الله همه بتها شکست

لب نهاده بر لب جامم مدام
ذره و خورشید جان مات ویست

هرچه می بیند همه محبوب اوست
دوست می دارد از آن رو هر چه هست

مظهر و مُظهر به نزد ما یکی است
صورت و معنی نگر عالی و پست

تو بیا مطلق پرست ای یار ما
گر مقید می پرستد بت پرست

نکته ای بر گفتهٔ سید مگیر
زانکه عاقل نکته کی گیرد به مست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.