۶۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۹۶

چون خیالِ تو دَرآیَد به دِلَمْ رَقص کُنان
چه خیالاتِ دِگَر مَست دَرآیَد به میان

گِرد بر گِردِ خیالَش همه در رَقص شوند
وان خیالِ چو مَهِ تو، به میانْ چَرخ زَنان

هر خیالی که دران دَمْ به تو آسیب زَنَد
هَمچو آیینه زِ خورشید بَرآیَد لَمَعان

سُخَنم مَست شود از صِفَتیّ و صد بار
از زَبانَم به دِلَم آید و از دلْ به زبان

سُخَنم مَست و دِلَم مَست و خیالاتِ تو مَست
همه بر هَمدِگَر اُفتاده و دَرهَم نِگَران

همه بر هَمدِگَر از بَسْ که بِمالَند دَهَن
آن خیالاتِ بِهَم دَرشِکَند او زِ فَغان

همه چون دانهٔ انگور و دِلَم چونْ چُرُش است
همه چون بَرگِ گُلاب و دلِ من هَمچو دُکان

زِ صَلاحِ دل و دین، زَر بَرَم و زَر کوبَم
تا مُفَرِّح شود آن را که بُوَد دیدهٔ جان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.