۲۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۷

چه غم دارم چو یارم غمگسار است
حریف جام و ساقی یار غار است

بتی دارم که با من در میان است
دلارامی که دایم در کنار است

به دور چشم مست می فروشش
مرا با غیر می خوردن چه کار است

دل من بارگاه پادشاه است
تن من پرده ، جانم پرده دار است

دو لحظه در یکی صورت نباشم
ولی معنی همیشه برقرار است

یکی رو دارم و آئینه بسیار
یکی ذات و صفاتم صدهزار است

غنیمت دان حضور نعمت الله
که چون عمر عزیزت بر گذار است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.