هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از نعمت الله ولی بیانگر وحدت وجود و عشق الهی است. شاعر تأکید می‌کند که هر کس با او در دریای عشق نشسته، نمی‌تواند لحظه‌ای از او جدا باشد. عقل در برابر عشق ناتوان است و تنها عشق است که جایگاه والایی دارد. شاعر همچنین به حالت مستی و فنا در عشق اشاره می‌کند و از مجلس عشق و رندان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و فنا نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۵۸

هر که او با ما درین دریا نشست
کی تواند لحظه ای بی ما نشست

از سر هر دو جهان برخاسته
بر در یکتای بی همتا نشست

گرچه تنها بود و تنها جمع کرد
آمد آن تنها و با تنها نشست

عقل رفت و زیر دست و پا فتاد
عشق آمد سوی ما بالا نشست

تشنه ای آمد به سوی ما چو ما
عین ما را دید و در دریا نشست

مجلس عشقست و ما مست و خراب
خاطر رندان ما آنجا نشست

نعمت الله جام می جوید مدام
چون تواند یک زمان از پا نشست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.