۲۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۳

نعمت الله از این و آن بگذشت
وز خیالات انس و جان بگذشت

عمر او بود همچو آب حیات
خوش روان آمد و روان بگذشت

نود و چهار سال عمر وی است
گوئیا آن به یک زمان بگذشت

نوجوانی مجو تو از پیری
فکر دیگر بکن که آن بگذشت

چه کنی نقش با خیال محال
تو بخوابی و کاروان بگذشت

عاقل ار نام و ار نشان جوید
عاشق از نام و از نشان بگذشت

زنده دل باشد آنکه پیش از مرگ
همچو سید از این جهان بگذشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.