۲۸۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۵

دل ما از منی و ما بگذشت
پا نهاد از سر هوا بگذشت

مدتی دُرد درد دل نوشید
عاقبت درد و هم دوا بگذشت

از وجود و عدم خلاصی یافت
از فنا نیز وز فنا بگذشت

ای که گوئی که ابتدا چه بود
ابتدا چیست انتها بگذشت

نقش غیری خیال می بستم
خواب بود آن خیال ما بگذشت

نود و پنج سال عمر عزیز
همه در دین مصطفی بگذشت

نعمت الله یگانه ای داند
که یگانه ز دو سرا بگذشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.