۲۷۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۸

عشق مستست و عقل مخمور است
عاقل از ذوق عاشقان دور است

عالم از نور او منور شد
هرچه آید به چشم ما نور است

آینه روشن است و می بینم
در نظر ناظر است و منظور است

رند مستی که ذوق ما دارد
خوشتر از زاهدی که مخمور است

احولی گر یکی دو می بیند
هیچ منعش مکن که معذور است

آفتاب است بر همه تابان
تو گمان می بری که مستور است

جام گیتی نما سید ماست
در همه کاینات مشهور است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.