۲۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۰

درد ار داری دوا همان است
درد ار نوشی شفا همان است

با جام می ار دمی برآری
دانی که حیات ما همان است

عمریست که مبتلای دردیم
خود راحت مبتلا همان است

فانی از خود فنا همین است
باقی به خدا بقا همان است

در آینه همه نظر کن
می بین همه را لقا همان است

ما جام جهان نمای عشقیم
این جام جهان نما همان است

گر صورت سیدم دگر شد
اما به خدا خدا همان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.