۲۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۳

ای که گوئی که ماهتاب آنست
باطنش بین که آفتاب آنست

می عشقش به ذوق می نوشیم
نزد رندان ما شراب آنست

هر خیالی که نقش می بندی
در خیالی خیال خواب آنست

ای که گوئی مرا حجاب نماند
آن غلط کرده ای حجاب آنست

گر بپرسند آب حیوان چیست
بوسه ده بر لبش جواب آنست

عقل اول که هست ام کتاب
بشنو خوش بخوان کتاب آنست

نعمت الله خدا به ما بخشد
نعمت خوب بی حساب آنست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.