هوش مصنوعی:
این متن بر اهمیت بندگی، عشق و وحدت وجود تأکید دارد. شاعر عشق را گنجینهای در دل میداند و از تسلیم در برابر معشوق الهی سخن میگوید. همچنین، به برابری همه موجودات در پیشگاه حق و جایگاه ویژه رندان در مقام عشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات مانند 'رندان' و 'مستان' نیاز به پیشزمینه فرهنگی و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۰۰
بندگی کن که کار نیک آن است
این چنین کار کار نیکان است
دل ما دلبری که می بیند
جان به او می دهد که جانان است
آفتابی به مه شده پیدا
گرچه او هم به ماه پنهان است
موج و بحر و حباب و قطرهٔ آب
نزد ما هر چهار یکسان است
کنج دل گنجخانهٔ عشق است
خانه بی گنج کُنج ویران است
زاهدان را مجال کی باشد
در مقامی که جای رندان است
بندهٔ سید خرابات است
نعمت الله که میر مستان است
این چنین کار کار نیکان است
دل ما دلبری که می بیند
جان به او می دهد که جانان است
آفتابی به مه شده پیدا
گرچه او هم به ماه پنهان است
موج و بحر و حباب و قطرهٔ آب
نزد ما هر چهار یکسان است
کنج دل گنجخانهٔ عشق است
خانه بی گنج کُنج ویران است
زاهدان را مجال کی باشد
در مقامی که جای رندان است
بندهٔ سید خرابات است
نعمت الله که میر مستان است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.