هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از نعمت الله حریف، شور و شیدایی عاشقانه را به تصویر می‌کشد. شاعر خود را مست و واله‌ی زلف و روی محبوب توصیف می‌کند و از گذر از زهد و زاهدی سخن می‌گوید. او عشق و می‌نوشی را برتر از هر چیزی می‌داند و درد عشق و سودا را در دل و سر خود احساس می‌کند. در نهایت، او خود را همدم هر ساغر می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌های مستقیم به می‌نوشی و مستی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۱

نعمت الله حریف مستان است
عاشق روی می پرستان است

در خرابات مست لایعقل
ساقی بزم باده نوشان است

والهٔ زلف روی محبوب است
فارغ از جمع و از پریشان است

نوبت زهد و زاهدی بگذشت
دولت عشق و دور رندان است

نوش کن جام می که نوشت باد
گر هوایت به آب حیوان است

در دلم درد و در سرم سودا
باده درجام و عشق در جان است

هرکجا ساغری که می یابی
نعمت الله همدم آن است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.