هوش مصنوعی:
این متن به ستایش عشق و مستی معنوی میپردازد و از پیر رندان و ساقی بزم عشق یاد میکند. شاعر عشق را گنجینهی دل میداند و معتقد است تنها عاشقان واقف به ذوق این معنا هستند. همچنین، از نور و جلالت معشوق سخن میگوید و او را جانفزا و نورچشم توصیف میکند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عرفانی و استعاری است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اصطلاحات مانند 'مستی' و 'رندان' نیاز به تفسیر دارند و مناسب سنین بالاتر است.
غزل شمارهٔ ۳۰۲
نعمت الله میر رندان است
طلبش کن که پیر رندان است
بزم عشق است عاشقان سرمست
ساقی ما امیر مستان است
دل ما گنجخانهٔ عشق است
جای آن گنج کنج ویران است
سخن ما به ذوق دریابد
هرکه واقف ز ذوق یاران است
همه عشق است غیر او خود نیست
جان فدایش کنم که جانان است
عالم از آفتاب حضرت او
به مثل همچو ماه تابان است
نور چشم است و در نظر پیداست
نظری کن ببین که این آن است
طلبش کن که پیر رندان است
بزم عشق است عاشقان سرمست
ساقی ما امیر مستان است
دل ما گنجخانهٔ عشق است
جای آن گنج کنج ویران است
سخن ما به ذوق دریابد
هرکه واقف ز ذوق یاران است
همه عشق است غیر او خود نیست
جان فدایش کنم که جانان است
عالم از آفتاب حضرت او
به مثل همچو ماه تابان است
نور چشم است و در نظر پیداست
نظری کن ببین که این آن است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.