هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی بیانگر عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق الهی است. شاعر درد فراق را دوای جان خود میداند و وجودش را کاملاً وابسته به حضور معشوق میبیند. او از فنای در عشق و بقای به او سخن میگوید و وفاداری بیقید و شرط خود را اعلام میدارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی فارسی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۱۹
دُرد دردش دوای جان منست
خوش دوائی برای جان منست
جان من تاگدای حضرت اوست
شاه عالم گدای جان منست
آن هوائی که روح می بخشد
نفسی از هوای جان منست
بحر ما را کرانه پیدا نیست
انتها انتهای جان من است
من ز خود فانی و به او باقی
این بقا از فنای جان منست
به جفا رو نپیچم از در او
جاودان این وفای جان منست
دل به غیرش اگر کند میلی
نزد سید بلای جان منست
خوش دوائی برای جان منست
جان من تاگدای حضرت اوست
شاه عالم گدای جان منست
آن هوائی که روح می بخشد
نفسی از هوای جان منست
بحر ما را کرانه پیدا نیست
انتها انتهای جان من است
من ز خود فانی و به او باقی
این بقا از فنای جان منست
به جفا رو نپیچم از در او
جاودان این وفای جان منست
دل به غیرش اگر کند میلی
نزد سید بلای جان منست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.