۲۶۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۰

درد عشقش دوای جان من است
دُرد دردش شفای جان من است

جان من تا گدای حضرت اوست
شاه شاهان گدای جان من است

جان من در هوای اوست مدام
همه جان در هوای جان من است

حال جان مرا کسی داند
که چو من آشنای جان من است

عشق او را به جان خریدارم
گرچه عشقش بلای جان من است

جان من از برای جانان است
عشق جانان برای جان من است

او مرا کشت و زندهٔ ابدم
سیدم خونبهای جان من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.