هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به بیان عشق و شیفتگی شاعر به معشوق و مستی از شراب عشق می‌پردازد. شاعر عقل را به دلیل مخمور بودنش رد می‌کند و خود را عاشق و رند معرفی می‌کند. او از نور جمال معشوق و ذوق ناله‌های عاشقانه سخن می‌گوید و خود را گنجینه‌ای از اسرار می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و نیاز به درک ادبیات کلاسیک فارسی، این شعر را برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب می‌سازد.

غزل شمارهٔ ۳۲۲

در سراپردهٔ جان خانهٔ دلدار من است
گوشهٔ دیدهٔ من خلوت آن یار من است

تا که از نور جمالش نظرم روشن شد
هر کرا هست نظر عاشق دیدار من است

هر کجا ناله ای از غیب به گوش تو رسد
ذوق آن نالهٔ من جو که ز گفتار من است

ساقی مست خرابات جهان شد جانم
شاهد سرخوش من خدمت خمار من است

برو ای عقل که من مستم و تو مخموری
هر که مخمور بود همچو تو اغیار من است

زاهدی کار من رند نباشد حاشا
عاشقی کسب من و باده خوری کار من است

لوح محفوظم و گنجینه و گنج العرشم
سینهٔ سید من مخزن اسرار من است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.