هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از نعمت الله جان بیانگر وحدت وجود و عشق الهی است. شاعر با استفاده از استعارههایی مانند تن و جان، یوسف و پیراهن، جام و می، به بیان رابطهی عاشق و معشوق میپردازد. او خود را رندی میداند که در میکده (نماد عالم عرفان) سکونت دارد و حالش از عقل فراتر است. شعر با تأکید بر حضور در جمع عاشقان و نوشیدن بادهی عشق به پایان میرسد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیدهی صوفیانه درک این شعر را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد. همچنین برخی از اصطلاحات مانند 'میکده' و 'می' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.
غزل شمارهٔ ۳۲۴
نعمت الله جان و عالم چون تن است
این چنین جان و تنی آن من است
مصر دل دارم عزیز حضرتم
جسم و جانم یوسف و پیراهنست
صورتم جام است و معنی می مدام
عشق ساقی کار من می خوردن است
حال ما از عقل می پرسی مپرس
در بیان ذوق ما او الکن است
رندم و در میکده دارم مقام
جنت المأوی مدامم مسکن است
شمع جمع عاشقان سر خوشم
حال من بر اهل مجلس روشن است
جام در دور است و سید در نظر
خوش حضوری وقت جان پروردن است
این چنین جان و تنی آن من است
مصر دل دارم عزیز حضرتم
جسم و جانم یوسف و پیراهنست
صورتم جام است و معنی می مدام
عشق ساقی کار من می خوردن است
حال ما از عقل می پرسی مپرس
در بیان ذوق ما او الکن است
رندم و در میکده دارم مقام
جنت المأوی مدامم مسکن است
شمع جمع عاشقان سر خوشم
حال من بر اهل مجلس روشن است
جام در دور است و سید در نظر
خوش حضوری وقت جان پروردن است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.