۳۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۰۶

هر کجا که پا نَهی ای جانِ من
بَردَمَد لاله و بنفشَه و یاسَمَن

پاره‌ای گِل بَرکَنی بر وِیْ دَمی
بازگردد یا کبوتر یا زَغَن

در تَغاری دست شویی، آن تَغار
زابِ دست تو شود زَرّینْ لَگَن

بر سَرِ گوری بِخوانی فاتحه
بوالْفُتوحی سَر بَرآرَد از کَفَن

دامَنَت بر چَنگُلِ خاری زَنَد
چَنگُلَش چَنگی شود با تَنْ تَنَن

هر بُتی را که شِکستی ای خَلیل
جانْ پَذیرد، عقل یابَد زان شِکَن

تا مَهِ تو تافت بر بَداَخْتَری
سَعْدِ اکِبْر گشت و وارَست از مِحَن

هر دَمی از صَحْنِ سینه بَرجَهَد
هَمچو آدم، زاده‌یی،‌‌ بی‌مَرد و زن

وان گَهْ از پَهْلویِ او وَزْ پُشتِ او
پُر شوند آدمچگان اَنْدَر زَمَن

خواستم گفتن بَرین پنجاه بیت
لب بِبَستَم تا گُشایی تو دَهَن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۷
نظرها و حاشیه ها
۱۴۰۳/۱/۱۲ ۱۱:۴۰

آدمچه: آدمیزاد، بچهء آدم