۲۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۰

در هر دلی که مهر جمال حبیب نیست
گر جان عالم است که با ما قریب نیست

گوئی رقیب بر سر کویش مجاور است
لطف حبیب هست غمی از رقیب نیست

دُردی درد نوشم و با درد دل خوشم
دردم دواست حاجت خواجه طبیب نیست

بلبل خطیب مجلس گلزار ما بُود
ما را هوای واعظ و بانگ خطیب نیست

هر قطره ای که در نظر ما گذر کند
چون نیک بنگریم زما بی نصیب نیست

زُنار زلف اوست که بستیم بر میان
در دل خیال خرقه و میل صلیب نیست

بحریست طبع سید پر دُر شاهوار
گر در سخن گهر بفشاند غریب نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.