هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و مستی سخن میگوید، با اشارههایی به جمال معشوق، آب حیات، و مجلس عشق. شاعر خود را سید رندان و سرمست در کوی مغان میخواند و زاهدان را بیبهره از چنین ذوق و حالی میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و ذوق و حال عاشقانه ممکن است مناسب سنین پایینتر نباشد.
غزل شمارهٔ ۳۹۴
همچو این محجوب ما صاحب جمالی هست نیست
خوشتر از نقش خیال او خیالی هست نیست
در لب او چشمهٔ آب حیاتی نیست هست
این چینن سرچشمهٔ آب زلالی هست نیست
مجلس عشقست و ما سرمست و ساقی در حضور
عاقل مخمور را اینجا مجالی هست نیست
روح اعظم صورت و معنی او ام الکتاب
آفتاب دولت او را زوالی هست نیست
هستی ما را وجود از جود آن یک نیست هست
در دو عالم غیر این ما را مآلی هست نیست
سید رندانم و سرمست در کوی مغان
زاهدان را این چنین ذوقی و حالی هست نیست
خوشتر از نقش خیال او خیالی هست نیست
در لب او چشمهٔ آب حیاتی نیست هست
این چینن سرچشمهٔ آب زلالی هست نیست
مجلس عشقست و ما سرمست و ساقی در حضور
عاقل مخمور را اینجا مجالی هست نیست
روح اعظم صورت و معنی او ام الکتاب
آفتاب دولت او را زوالی هست نیست
هستی ما را وجود از جود آن یک نیست هست
در دو عالم غیر این ما را مآلی هست نیست
سید رندانم و سرمست در کوی مغان
زاهدان را این چنین ذوقی و حالی هست نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.