هوش مصنوعی:
این متن عرفانی به ستایش عشق و نقش آن در هستی میپردازد. شاعر عشق را گنجینهای بیهمتا، منبع حیات و معرفت، و محور عالم هستی توصیف میکند. همچنین از خرابات مغان و جام می به عنوان نمادهایی از وصال و حقیقت یاد میشود. در پایان، شاعر خود را محرم راز عشق معرفی میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از نمادهای پیچیده مانند خرابات مغان و جام می ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین درک صحیح از عشق الهی و مفاهیم فلسفی متن نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۴۰۶
کنج دل گنجینهٔ عشق وی است
این چنین گنجینه بی کنجی کی است
هرچه بینی در خرابات مغان
نزد ما جام لطیفی پر می است
عالمی را عشق می بخشد وجود
بی وجود عشق عالم لاشی است
آفتاب است او و عالم سایه بان
هرکجا آن می رود این در پی است
نوش کن آب حیات معرفت
تا بدانی عین ما کز وی حی است
سِر نائی بشنو از آواز نی
کز دم نائی دمی خوش در نی است
نعمت الله محرم راز وی است
عشق را رازیست با هر عاشقی
این چنین گنجینه بی کنجی کی است
هرچه بینی در خرابات مغان
نزد ما جام لطیفی پر می است
عالمی را عشق می بخشد وجود
بی وجود عشق عالم لاشی است
آفتاب است او و عالم سایه بان
هرکجا آن می رود این در پی است
نوش کن آب حیات معرفت
تا بدانی عین ما کز وی حی است
سِر نائی بشنو از آواز نی
کز دم نائی دمی خوش در نی است
نعمت الله محرم راز وی است
عشق را رازیست با هر عاشقی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.