هوش مصنوعی: این متن بر اهمیت عشق و رهایی از قید عقل و دانش دنیوی تأکید دارد. شاعر عشق را منبع آرامش و شکرگزاری می‌داند و از محدودیت‌های عقل شکایت می‌کند. او به عنایت الهی اشاره می‌کند و عشق را دریایی بی‌کران توصیف می‌کند که پایانی ندارد. در پایان، از خواننده می‌خواهد تا به ندای جانان گوش دهد و جان را رها کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۷

ما را چو ز عشق راحتی هست
از هر دو جهان فراغتی هست

از عشق هزار شکر داریم
از عقل ولی شکایتی هست

چه قدر عمل چه جای علم است
ما را ز خدا عنایتی هست

از عقل به جز حکایتی نیست
آری که ورا حکایتی نیست

این بحر محیط بیکران است
تا ظن نبری که غایتی هست

جانان بستان و جان رها کن
زیرا که در آن حکایتی هست

بشنو سخنی ز نعمت الله
گر ذوق ورا روایتی هست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.