هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که دربارهٔ عشق الهی و رهایی از تعلقات دنیوی سخن می‌گوید. شاعر تأکید می‌کند که در راه عشق باید بی‌سر و پا و بدون انتها حرکت کرد و هر جایی که می‌رویم باید برای خدا باشد. همچنین، اشاره می‌کند که عاشقان حقیقی مانند نعمتالله باید با صدق و صفا به سوی کعبه روان شوند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این متن نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی و فلسفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۴۳۰

در ره عشق چو ما بی سر و پا باید رفت
راه را نیست نهایت ابدا باید رفت

ما از این خلوت میخانه به جائی نرویم
که از این جنت جاوید چرا باید رفت

گر علاجی طلبد خسته به درگاه طبیب
دردمندانه به امید دوا باید رفت

هر که دارد هوس دار بقا خوش باشد
بی سر و پا به سر دار فنا باید رفت

عارف ار آنکه به میخانه رود یا مسجد
هر کجا می رود از بهر خدا باید رفت

در پی عشق روان شو که طریقت اینست
تو چه دانی که در این راه کجا باید رفت

نعمت الله سوی کعبه روانست دگر
عاشقانه چو وی از صدق و صفا باید رفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.