۲۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۳

هرگز نبود عاشقی و راه سلامت
رندان نگریزند ز مستان به ملامت

تو میر خراباتی و من مست خرابم
رندانه درین هفته بیابیم به سلامت

سر در قدمت بازم و پای تو ببوسم
دست من و دامان تو تا روز قیامت

در خاک درت هر که نشنید بتوان یافت
در صدر خرابات به صد عجز و کرامت

گر دل نفسی نقش خیال دیگری دید
جان پیشکشت می کنم اینک به غرامت

از خال نهی دانه و از زلف کشی دام
مرغ دل خلقی همه افتاده به دامت

می نوش کن ای سید رندان خرابات
شادی حریفان که جهان باد به کامت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.