هوش مصنوعی: این متن عرفانی از نعمت الله بیانگر عشق و وابستگی روح به معشوق (خداوند) است. شاعر از جدایی از معشوق به عنوان بی‌جانی یاد می‌کند و عشق را گنجینه‌ای در دل ویران می‌داند. او از دیدن نور معشوق در چشم خود سخن می‌گوید، هرچند که از دیگران پنهان است. متن به زیبایی‌های عشق الهی و فنا شدن در آن اشاره دارد و در نهایت، شاعر خود را در خرابات مغان و در حال مستی از می عشق تصویر می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاری است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات مانند 'خرابات مغان' و 'ساقی سرمست' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نیاز به توضیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۰

دل که بی دلبر بود بی جان بود
خوش بود جانی که با جانان بود

نور او در دیدهٔ ما رو نمود
گرچه از چشم شما پنهان بود

کنج دل گنجینهٔ عشق ویست
جای گنجش در دل ویران بود

هر که دید آئینهٔ گیتی نما
بر جمال خویشتن حیران بود

ذوق ما از عقل می پرسی مپرس
این کسی داند که او را آن بود

کشتهٔ او زندهٔ جاوید شد
پیش او مردن مرا آسان بود

نعمت الله در خرابات مغان
ساقی سرمست می نوشان بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.