۲۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۹۹

آینه چندان که روشن تر بود
روی خود دیدن در او خوشتر بود

دل بود آئینهٔ گیتی نما
در نظر صاحبدلی را گر بود

خوش سر داری و ما سردار آن
بر سر دار این چنین سرور بود

گفتهٔ مستانهٔ ما دیگر است
شعر یاران دیگر آن دیگر بود

مه شود روشن به نور آفتاب
نور ما از این و آن انور بود

سر به پای خم می بنهاده ایم
تاج شاهی لایق این سر بود

نعمت الله جو که همراه خوشی است
تا تو را در عاشقی رهبر بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.